تاریخی هنری اجتماعی


ارتب که برادرش توسط سربازان کوروش کشته میشود به خون خواهی برادرش تصمیم به قتل کوروش میگیرد .اما تیر بیکان او به اسب کوروش اصابت میکندو ارتب دستگیر میشود. کوروش به او میگوید که سزای کسی که سوقصد میکندقطع دست است چون تو تیروکمان رابا دو دست خودنگه داشته بودی بایدفرمان دهم هردودستت را قطع کنند ولی چون دراین صورت گذران زندگی برای تو سخت میشودتورا میبخشم وفرمان میدهم این حکم رااجرا نکنند. ارتب که سخت تعجب میکند میگویداما اگر به جان کس دیگری سوقصدکرده بودم این حکم اجرا میشدچگونه است که ازحق خودمیگذرید اماازحق مردم دیگر نمیگزرید؟ کوروش کبیر درباسخ ارتب میگوید اگر از حق مردمم بگزرم بادشاه ظالمی خواهم بود و من ظالم نیستم .ارتب که سخت تحت تاثیر منش کوروش کبیر قرار میگیرد تقاضا میکند که به جرگه سربازان کوروش دربیاید.کوروش موافقت میکند.ارتب همواره تلاش میکندجان خودرابرای کوروش کبیرفداکندوهنگامی که دراخرین جنگ کوروش کشته میشودارتب باتلاش فراوان جسدکوروش راازمیدان جنگ وازدست دشمنان بیرون می اوردتا مورد بی احترامی قرارنگیرد واگر ارتب نبود این کارامکان بذیرنبود.ارتب جسدکوروش کبیررا به باسارگارد می اورد وبس از دفن کوروش باشمشیر ازبالای سینه تابایین شکم خودرا میدرد ودراخرین لحظه میگویدبس ازکوروش زندگی برای من ارزشی ندارد!

نویسنده: رها ׀ تاریخ: یک شنبه 15 آبان 1385برچسب:کوروش کبیر,کوروش,ارتب,قطع دست,باسارگارد,خونخواهی,سوقصد,ظالم,شمشیر, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 8 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , nazaratbande.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com